جدول جو
جدول جو

معنی هاب هاب - جستجوی لغت در جدول جو

هاب هاب
کلمه ای است که بدان شتر را در وقت راندن زجر کنند، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاف هاف
تصویر هاف هاف
بانگ سگ به ویژه سگ پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از های های
تصویر های های
صدای گریه وناله، شور و غوغای ماتم زدگان
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ کَ دَ)
بخش بخش، قسمت قسمت، فصل فصل: طاهر باب باب بازمیراندو بازمی نمود تا هزارهزار درم بیرون آمد که ابوسعید را هست و شانزده هزارهزار درم است که بر وی حاصل است و هیچ جای پیدا نیست، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125)
لغت نامه دهخدا
آواز سگ و خاصه سگ پیر، هفهف، عفعف، عوعو، پارس، وغوغ، وغواغ، واغ واغ، وعوع، (یادداشت به خط مؤلف)، رجوع به پارس شود،
سگ در زبان اطفال، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رجوع به هاه شود
لغت نامه دهخدا
به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد، (برهان)، کلمه تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب، (ناظم الاطباء)، به معنی هایاهای که شور و گریۀ مصیبت زدگان است، (برهان)، شور و غوغای ماتم زدگان، (ناظم الاطباء)، هایاهای:
بزد دست و ببرید رومی قبای
برآمد خروشیدن های های،
فردوسی،
چنان آفریند که آیدش رای
که ماندیم و مانیم با های های،
فردوسی،
تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر
روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن،
ناصرخسرو،
از خداخواهم دل دیوانه ای
های های گریۀ مستانه ای،
(از انجمن آرا)،
صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم
یک های های گریه ام از خانه برنخاست،
لسانی شیرازی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
طبطاب: و بگذشته شدن او توان گفت که سواری و چوگان و طاب طاب و دیگر آداب این کار مدروس شد، (تاریخ بیهقی)، رجوع به طبطاب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ)
پرتوافکن، نورافشاننده:
ای عوض آفتاب روز و شبان تاب تاب
تو بمثل چون عقاب حاسد ملعونت خاد،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
های های، هایاهای، شور و غوغای ماتم زدگان، صدای گریۀ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان:
های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش باز
همنشین از گریۀ پرهای ها معذور دار،
میرزامؤمن استرابادی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاب تاب
تصویر تاب تاب
پرتو افکن، نور افشاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاپ هاپ
تصویر هاپ هاپ
صدای سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاه هاه
تصویر هاه هاه
کلمه تهدید، حکایت خنده خندنده، حکایت نوحه نوحه سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاف هاف
تصویر هاف هاف
آواز سگ (خاصه سگ پیر) هفهف عفعف عوعو پارس، سگ (در زبان کودکان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاب طاب
تصویر طاب طاب
چوبی است پهن که بدان گوی بازند تخته گوی بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های ها
تصویر های ها
هیاهو شوروغوغا، فریاد وناله ماتم زدگان: (های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگریه پرهای هامعذوردار) (مومن استرابادی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاف هاف
تصویر هاف هاف
((اِصت.))
آواز سگ (خاصه سگ پیر) هفهف، عوعو
فرهنگ فارسی معین
پاره پاره، نیمه نیمه، قطعه قطعه
فرهنگ گویش مازندرانی
شادی، هلهله
فرهنگ گویش مازندرانی
لفظی جهت به لانه هدایت کردن اردک ها
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای آسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی